حکایت تهران؛ از لکلک تا موش!
به قلم مریم پورثانی
بچهتهرونِ طنزنویس
من یکی از اهالی پیچشمیران هستم و به چشم خود شاهد بودم وقتی عملیات ساخت پل هوایی در این منطقه شروع شد، چه کشف بزرگ و بینظیری اتفاق افتاد!
با همان ضربهٔ اولین کلنگ فهمیدیم که درست در زیر پای ما یک شهر بزرگ و پرجمعیت وجود دارد با ساکنانی فعال و پرجنبوجوش! حتماً تشکیلات پیشرفتهای داشتند برای امور شهری و حملونقل و تقسیم عادلانهٔ امکانات و ….
نمیدانید چه لحظهٔ باشکوهی بود! همهٔ ما اهالی محل، کسبه و عابران در آن لحظهٔ باشکوه توانستیم حسوحال باستانشناسان را تجربه کنیم. البته وضع ما از آنها بسیار بهتر بود. باستانشناسان بعد از اینکه سالها در منطقهای کاوش و تحقیق میکنند و به آثاری در زیر زمین پی میبرند باید آن آثار را با هزار مشقت از دل خاک بیرون بکشند تا مبادا عملیات حفاری و کاوش به ارزش تاریخی آثار لطمه بزند. ولی ما فقط با یک ضربهٔ کلنگ، این شهر زیرزمینی را کشف کردیم و چند ثانیه بیشتر طول نکشید که همسایگان قدیمی ما خودشان را توی بغل ما بیندازند و از سر و کول ما بالا بروند!
این روزها که فیلسوفان از تنها شدن انسان در جهان معاصر سخن میگویند، چه زیبا و باشکوه است که شهروندان تهرانی بدانند تنها نیستند. از دیدن این همه همسایهٔ قد و نیمقد و صمیمی، من یکی که ذوقزده شدم و اشک شوق از چشمانم سرازیر شد.
این موشهای نازنین که حالا دیگر از حقوق کامل شهروندی برخوردار شدهاند، رفتار بسیار جالبی دارند که میتوان روی آن سرمایهگذاری علمی، فرهنگی و اقتصادی کرد. بهعنوان مثال، موشهای تهران مانند موشهای ینگه دنیا نیستند که برای یک لقمه نان با یکدیگر رقابت کنند؛ بلکه رفتاری بسیار سخاوتمندانه دارند و به یکدیگر و حتی به گربهها میگویند: اول شما بفرمایید!
ما با همهٔ فروتنی ذاتی خود اعلام میکنیم که «میکیموس» والتدیزنی با آن تبلیغات چند میلیون دلاری اصلأ نمیتواند و جرئتش را ندارد که در برابر موشهای تهران اظهار وجود کند!
حالا که کشورهای دور و نزدیک، عرصه را بر صنایعدستی و حتی فرش ایرانی تنگ کردهاند، ابتکار عمل به خرج دهیم و کاری کنیم تا گردشگران از اقصی نقاط دنیا برای دیدن موشهای تهران بیایند و ارز وارد مملکت کنند! همانطور که استرالیا خرس کوآلا را جاذبهٔ توریستی خود کرده است.
همین الان از همین تریبون فضای مجازی از همهٔ هنرمندان و عکاسان و شاعران و نقاشان و سازندگان کارتون و انیمیشن و اصحاب رسانه دعوت میکنیم این فرصت طلایی را مغتنم بشمارند و آثاری ماندگار در این زمینه خلق کنند!
تا یادم نرفته بگویم زندهیاد مرتضی احمدی، بچهتهرون باصفا و بامرام، همیشه در مصاحبههای خود میگفت تهران در زمان کودکی ایشان تعداد زیادی لکلک داشته. ما سعی خواهیم کرد در فرصت مناسبی به این موضوع بپردازیم که چطور شد موشها جای لکلکها را گرفتند و چه بلایی بر سر باغهای سرسبز و پرمیوهٔ تهران آمد و البته اگر وقت شد به موضوع مهم سلامت شهروندان نیز خواهیم پرداخت!